-24 %
آیتمی یافت نشد!
نویسنده: داوود غفارزادگان
ناشر: ثالث
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1391 - دوره چاپ: 1
«ما سه نفر بودیم؛ امیر و فیضی و دادا. و عجیب است که هیچ کاری نتوانستیم بکنیم. جلو چشم ما بردندش و ما برگشتیم به اتاق. ورقهای بازیمان را جمع کردیم و گرفتیم خوابیدیم. تا صبح صدای نفسهامان را شنیدیم و حرفی نزدیم. هوایی که تنفس میکردیم سرد و گزنده بود و زیر پتوها بر سینههامان سنگینی میکرد. تا فردا ظهر به صورت همدیگر نگاه نکردیم و ظهر، امیر بود که گفت ناهار چی بخوریم.
ما جوابش را ندادیم و گذاشتیم فکر کند که به تنهایی باید این خفت را به دوش بکشد. هوا روشن شده بود و ما خوابمان نمیبرد. بیرون، باد تنوره میکشید و پوفههای یخزده برف را میکوبید به شیشه. بخاری نفتش تمام شده بود و ما میلرزیدیم. کسی از ما جرئت بلند شدن نداشت. همه خوار و خفیف بودیم و نمیخواستیم سرهامان را از زیر بالاپوشهامان در بیاوریم. ما ذلت خودمان را توی چشمهای همدیگر میدیدیم و میدیدیم نفسهامان آلوده به ترس است».
بیرون، شب بود و باد و برف...
زن، شب یخ زده را پشت در بویید و خودش را چسباند به مرد. کرد نفس گرم زن را پشت گردنش حس کرد. آهسته گفت:« میلرزی.»باد پوفه های برف را از لای در نیمه باز ریخت تو انبار. زن لرزان گفت:« می ترسم.»مرد از لای در چشم به بیرون دوخت. فکر کرد؛ زن را باید همان جا توی اتاق می گذاشت. گفت:« امشب کار را یکسره میکنم.»
«ما سه نفر هستیم» جایزه بیست سال داستان نویسی را برای نویسنده به ارمغان آورده است.
کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود