
- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 45295 - 43/2
- وزن: 0.20kg
- UPC: 12
لنین ؛ همانگونه که بود
نویسنده: آناتولی لوناچارسکی
مترجم: ر. مازیار
ناشر: ابوریحان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 203
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1360 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
آن چه که در زیر ملاحظه میکنید تنها بازخوانی گوشههای کوچکی از زندگی و مبارزه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وسیع لنین است. کسی که واقعا ادامه دهنده راه مارکس و انگلس این بنیان گذاران سوسیالیسم علمی بود و به انقلاب اجتماعی باور دشت. انقلابیون امروز نیز قطعا به تجارب ارزنده حزب بلشویک و رهبری آن لنین، که بعد از کمون پاریس توانستند انقلاب عظیم کارگری سوسیالیستی را رهبری کنند، نیاز دارند. یادگیری آموزههای لنین، برای هر فعال سیاسی جنبش کارگری کمونیستی واقعا امری لازم و ضروری است.
این به معنی نقد کمبودها و اشکالات بلشویکها و لنین نیست. متاسفانه امروز هستند کسانی که ظاهرا از موضع «کمونیستی» به لنین و حزب بلشویک میتازند چه بخواهند و چه نخواهند عملا به مبارزه طبقه کارگر لطمه میزنند. اینها تا جایی پیش میروند که به زعم خود نه تنها طبقه کارگر و جامعه را بی نیاز از احزاب کنند، بلکه با حمله به این احزاب، تنها مبلغ تشکل توده ای طبقه کارگر می شوند، آن هم نوعی از تشکل که گوش به فرمان آن ها باشد و حقیقت را از زبان و قلم آن ها دنبال کند. حال خود این ها چه قدر از مبارزه واقعی طبقه کارگر و انقلاب اجتماعی دورند و به فرقه های چند نفری محدود هستند، بحث دیگری است که در جای دیگری باید به آن پرداخت. اما همین قدر روشن است که پاسفیسم و سرگیجه درست کردن برای فعالین کارگری یکی از ویژگی های افراد و جریاناتی است که به لنین و احزاب کمونیستی پرخاشگری می کنند.
در این میان طبیعیست که گرایشات راست و سرمایه داری بین المللی نسبت به لنین و بلشویکها موضع خصمانهای داشته باشند، که این ناشی از ماهیت طبقاتی بورژواییشان است.
ولادیمیر ایلیچ اولیانف (لنین) این شخصیت افسانهای تاریخی فراز و نشیبهای زیادی را در دوران زندگی خود سپری نمود. روح انقلابی ولادیمیر از همان دوران کودکی در او مشهود بود و او پسربچهای لجباز و شوریده و بیانضباط بود. روزی "در قایقی به سوی کازان در حرکت بودند که او با تمام قدرت شروع به فریاد زدن کرد. مادرش گفت: نباید اینطور فریاد بکشی. او پاسخ داد: چرا نباید؟ کشتی بخاری هم فریاد میکشد. لنین زمانی که در اواخر زندگانیش یکی از آن پرسشنامههایی را که مدام برای ادارات کرملین ارسال میشد، تکمیل میکرد، برابر سوال: نام پدربزرگ – نوشت "نمی دانم". اما بنا بر اسناد و مدارک موجود او دارای اصل و نسب قابل توجهی بوده است. پدرش، ایلیا نیکلایویچ اولیانف، مشاور دولت، حامل نشان سنت ولادیمیر، نجیبزاده، مالک و موسس حدود پانصد مدرسه بود.
برادر بزرگش الکساندر موجودی آرام بود و ولادیمیر به شدت تحت تاثیر او قرار داشت و همانا اعدام او در سال 1887 به دلیل حضور در توطئهای علیه تزار الکساندر سوم روح و جان لنین 17 ساله را به شدت آزرد و حس انتقام و تلاش برای داشتن جامعهای بهتر را در او پروراند. لنین در شهر سیبمبیرسک برای اولین بار در سن نه و نیم سالگی به مدرسه رفت ولی از آنجا که ذهن گیرایی داشت همیشه شاگرد ممتاز بود و در تمام دوران مدرسه در گروههای بازی و درسی، نقش رهبر و سرگروه را ایفا مینمود و همواره محبوب همگان بود.
در سنین نوجوانی با مرگ پدرش بدان سبب که برادر و خواهر بزرگترش دور از خانواده بودند، مسئولیت امور خانه و خانوادهاش را بر عهده گرفت. ولادیمیر که میپنداشت باید در رشته حقوق تحصیل کند تا بتواند حق مظلومان را بگیرد به دانشگاه کازان رفت، اما خیلی زود به دلیل فعالیتهای سیاسی و مبارزه در صف دانشجویان چپگرا از دانشگاه اخراج شد. او که در معیت متفکران و فعالان تحول خواه روسیه مانند گئورگی پلخانف بر ضرورت انقلاب کارگری در این کشور تاکید داشت، اندیشههای کارل مارکس را بهترین راهنمای عمل برای جنبش کارگری و تبلیغ عقاید وی را وظیفه همه انقلابیون میشمرد.
لنین "در نهایت توانست رهبری پرولتاریا را به دست بگیرد. با آغاز رهبریاش او غالباً بدون مشورت با دیگران و راساً وارد عمل میشد و تمام مخالفین خود را به سادگی کنار میگذاشت. تفاوت اساسی او را با دیگر دیکتاتورها در این میدانند که در عین خود پسندی به رفاقت و برادری تظاهر میکرد. اما در نهایت آنچه رخ داد این بود که انقلاب لنین بعدها چنان سیمای منفوری یافت که هرگز از خاطرهها زدوده نشد... به هر حال میتوان اینطور بیان کرد که لنین رسم و راه اقسام فریبکاریهای سیاسی، رسیدن به هدف به هر وسیله و تحقیر آزادی بیان و انتقاد را یاد داده بود تا به هر قیمت که شده به هدف، دیکتاتوری پرولتاریا، دست یابد اما همسرش نادژدا کنستانتینوونا نظر دیگری داشت. او طی یک سخنرانی در اجلاس کنگره اتحاد شوروی اظهار داشت "ولادیمیر ایلیچ" دوست نمیداشت از عشقش صحبت کند، اما قلب او آکنده از عشق برای ستمکشان بود. آنچه این مرد دوست داشت، آنچه او را وا میداشت همه زندگیش را در خدمت مردم بگذارد، عشقی بود که به کارگران ستمدیده داشت... لنین این قدرت را داشت که فقط سه ساعت بخوابد و 3 تا 4 ساعت باقیمانده را میتوانست کار کند... امکان نداشت لنین نفهمد که تا چه حد دارد خود را خسته و فرسوده میسازد، اما میدانست که زمان به او اجازه استراحت نمیدهد، به همین دلیل در پست خویش و زیر رگبار گلوله میماند و به خویشتن نمیپرداخت، در اینگونه پستها آدم نمیتواند مدت زیادی دوام بیاورد. او تا نفس آخر دوام آورد...
در گزارشی از گردهمایی باشکوه پنجمین سالگرد درگذشت لنین آمده است: "علم به ما میآموزد که اغلب ستارگانی که در آسمان میدرخشند، مدتهاست از نظر ناپدید شدهاند. نبود آن ها چندان اهمیتی ندارد، زیرا آنان هنوز نورافشانی میکنند. همین پدیده در زمینه زندگی نیز صادق است. هنگامی که "مارکس" درگذشت، "انگلس" گفت که بشریت یک "سر"ش را از دست داده است، اما مارکسیسم به زندگیش ادامه داد، مارکسیسم کمک کرد تا لنین به وجود آید و کمک خواهد کرد تا مردان دیگری چون لنین بر صحنه پدیدار شوند. در مورد لنین نیز وضع چنین است، یک چنین نیروی اجتماعی نمیمیرد...