نویسنده: روبر مرل مترجم: احمد شاملو - فریدون ایل بیگی ناشر: زمان زبان کتاب: فارسی تعداد صفحه: 62 اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1356 - دوره چاپ: 3
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
نمایشنامه
صحنه: ایوان کوچک جلو یک مسافرخانه در شهر کورینت.
میزها و صندلی ها برای پذیرایی از مشتریان و مسافران چیده شده است.
با کنار رفتن پرده، مرد جوانی در ایوان دیده می شود که معلوم است همین حالا از راه رسیده.
پیداست که ازچیزی وحشت دارد، اما کنجکاوی شدیدی نیز با وحتش همعنان است.
به پنجره، بعد به دری گشاده که ایوان را به تالار مسافرخانه و بنای آن متصل می کند سری می کشد و دوباره ، با همان ترس و همان کنجکاوی برمی گردد سرجای اولش... مردد است....
سیزیف در نمایشنامه مرل صاحب یک مسافر خانه است که با مکر و حیلهای که از سلف خود به ارث برده و همچنین طنز و کنایهای که مرل به او بخشیده زئوس خدای خدایان و فرستاده او را که همان خدای مرگ است را به بازی میگیرد تا جایی که خدای مرگ پیش او احساس عجز و نا توانی میکند طوریکه در ابتدای نمایشنامه صحنه آشنایی روزنامه نگار بزدل با مرگ به مضحکهای تمام عیار از بی کفایتی و عجز خدای مرگ از سیزیف تبدیل میشود.
ترتیب کار مرگ از این قرار است که او با نامیدن یعنی نوشتن نام شخص مورد نظر با خودکار طلاییاش در دفتری خاص جان او را میگیرد و سیزیف با به کار گرفتن حیلهای خودکار او را یعنی تمام قدرتش را از او می گیرد و از نامیده شدن توسط خدای مرگ سر باز میزند.
با این کار سیزیف تمام قدرت نمادین خدایان را به بازی میگیرد و با به وقفه انداختن مرگ تنها وسیله نمایش قدرت خدایان را در برابر انسان از آنها میگیرد و همچنین با این کار نظم موجود در جامعه را به خطر میاندازد چراکه قوانین خدایان قابل اغماض نیستند و در این مورد روزنامه نگارهم که کار او ، نوشتن کاری شبیه به کار خدای مرگ است با خدایان موافق است و با میرا بودن خود مشکلی ندارد.
سیزیف مرل در مقایسه با شخصیت اسطورهایاش موجودی خودآگاه است و نیت کاهای او در برابر خدایان این بار از اهدافی جمعی سرچشمه میگیرد و همانطور که خودش در دیالوگی میگوید تا برقراری نظم جدید از کارهایش دست نمیکشد و خدای مرگ و خدای جنگ را آن طور که از حرفهایشان پیداست به زانو درآورده زیرا خدایان قادر به لمس انسان نیستند و قدرتشان را تنها از طریق همان خودکار طلایی میتوانند به انسان نشان دهند و سرنوشت او را در دست بگیرند که آن هم در دست خودسیزیف است...