
- موجودی: موجود
- مدل: 147366 - 106/4
- وزن: 0.30kg
سمفونی سپیده دم
نویسنده: سیدعلی صالحی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 208
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ: 1
کیفیت : نو ؛ مهر دارد
مروری بر کتاب
مجموعه شعر
سال 1353 تا 1354 صالحی همراه چند نفر از شاعران همنسل خود جریان «موج ناب» را در شعر سپید پیریزی میکند. منوچهر آتشی و نصرت رحمانی در تهران از این جریان پیشرو حمایت میکنند. در سال 1356 به عنوان برنده? جایزه? فروغ فرخزاد در شعر اعلام میشود. در سال 1357 صالحی از گروه «موج ناب» فاصله میگیرد.
او در این باره گفتهاست: «حس میکردم همه ما شاعران موج ناب داریم شبیه هم میشویم. در سال 1363 با نقض تقطیع سنتی و سطربندی کلاسیک در شعر سپید، پیشنهاد «تقطیع هموار و مدرن» را مطرح کرد. سرانجام موفق میشود این روش تقطیع را همه گیر کند که تا امروز مورد قبول است. یک سال بعد «جنبش شعر گفتار» را با ساده کردن زبان شعر معرفی میکند که با آغاز دهه هفتاد به جریانی مقبول در شعر فارسی تبدیل شد.
وی در این باره گفتهاست: «ریشه شعر گفتار به گاتهای اوستا بازمیگردد. معمار نخست آن حافظ است و نیما و شاملو هم چند شعر نزدیک به این حوزه سرودهاند. اما فروغ دقیقا یک شاعر کامل در «شعر گفتار» است. من تنها برای این حرکت «عنوانی دُرُست» یافتم و سپس در مقام تئوریسینِ مولف، مبانی تئوریک آن را کشف و ارائه کردم. همین صالحی از 1369 تا 1379 دبیر سرویس ادبی و صفحه شعر مجله «دنیای سخن» بود و در سال 1379 کارگاه شعر دنیای سخن (در مجله و دفتر دنیای سخن) را با استقبال مناسبی راهاندازی کرد.
از همین دوره ترجمه شعر صالحی به زبانهای فرانسه، عربی، آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی و کردی به صورت پراکنده در مطبوعات چاپ گردید و دو دفتر شعر از وی در کردستان عراق (به زبان کردی) منتشر شد.وی در سال 1378 برای فعالیت مجدد به کانون نویسندگان ایران بازگشت و دو سال بعد از سوی مجمع عمومی به عنوان یکی از دبیران اصلی کانون نویسندگان ایران انتخاب شد.صالحی در سال 1382 به عنوان سردبیر، یک شماره مجله «معیار ادبی» را منتشر کرد که متعاقبا ممنوعالمصاحبه و از ادامه کار در مجله محروم گردید.
تنها كبوترانِ كوهى مىدانند
نىلبكهاى بيشه خيزران
چرا خاموشاند.
باد
چوپانِ بازيگوشِ بىحافظه
باز به گندمزارِ بِلدرچين و چلچله
دروغ گفته است.
هيچ توفانى
در راه نيست!
***
مادرم میگويد:
آن سالها هر وقت آب میخواستی
میگفتی: ماه!
هر وقت ماه میخواستی
میگفتی: آب!
آب
استعارهی نخستينِ خوابهای من بود،
و ماه
که هنوز هم گاهی
کلماتِ عجيبی از اندوهِ آدمی را
به يادم میآورد.
حالا
اين سالها
فقط پير، فقط خسته، فقط بیخواب،
فقط لحنِ آرمِ آموزگاری را به ياد میآورم
که دارند از بلندگویِ دبستانِ سعدی آوازم میدهد:
سيدعلی صالحی، کلاسِ اولِ الف!
يادت بخير پيامبرِ گمنامِ نان و کتاب!
پيشبينیِ عجيبِ تو درست درآمد:
من شاعر شدم!