درحال حاضر موجود نمی باشد
آیتمی یافت نشد!
نویسنده: آندره مالرو
مترجم: سیروس ذکاء
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 306
اندازه کتاب: رقعی لب برگشته - سال انتشار: 1360 - دوره چاپ: 1
سرنوشت بشر یعنی رو در رویی با مساله مرگ و زندگی؛به نظرم میرسد که من یک تیر چراغ هستم که هر که در دنیا آزادی دارد، می آید رویش می شاشدسرنوشت بشر داستان تلخیست. داستان تلخی هاست. داستان زندگی تلخ و سراسر محنت آدمیست بر کره ی خاک. سرنوشت بشر داستان زندگی یکپارچه متناقض انسان است در این جهان. زندگی ناسازی که بود اش همبسته ی مرگ است، همبسته ی نبود اش.
سرنوشت بشر داستان همه ی انسانهایی ست که تنها و تنها یک بار فرصت آزادانه زیستن نصیبشان شده اما همین یک بار هم آنقدر در چم وخم سیاست و جنگ و قدرت تابیده و پیچیده که تا بیایی بفهمی چه شده و تو کجای کاری، تمام شده یا نیمه کاره نابود میشود. داستان؛ داستان انسان هایی ست که برای به دست آوردن آزادی و حق حیات انسانی چارهای پیش پایشان نیست جز مرگ. باید خود را به کشتن بدهند تا از دست «قدرت»ها رها شوند و دستِکم به آزادی پس از مرگ برسند.
داستان داستان رویارویی حقیقت است با واقعیت. حقیقت این است که تو زنده ای و زندگی میکنی و میخواهی از هر آنچه هست و نیست، بهره ببری و لذت ببری و استفاده کنی؛ اما واقعیت این است که در روزگار و سرزمین و جامعه ای گند و نکبت و رو به تباهی پا به زندگی گذاشته ای و ناچار، باید از همه چیز چشم بپوشی، حتا از خود آن زندگی.
داستان سرنوشت بشر داستان تلاش مردم چین است برای رسیدن به ذرهای آزادانه زیستن و به دست آوردن اندکی زندگی عادلانه و امکانات حیات برابر در دههی بیستم این قرن پر آشوب، بین دو جنگ بزرگ جهانی. تلاشی که صد البته همانوقت به بار نمینشیند. و آشکار است که چین یا هر جای دیگر تفاوتی نمیکند، مهم این است که انسانهایی نابود میشوند، چون: همین است که هست. و جالب اینکه انسانها به دست خود انسانها نابود میشوند.
شاید از زاویهای دیگر داستان، داستان زندگی آنهاییست که زندگی خود را در مرگ دیگری میبینند. نمیتوانند آزادی و حیات «دیگری» را ببینند چون به صلاح اینها نیست که همه زندگی کنند، اینها زندگی بیشتری میخواهند و این خواسته تنها با گرفتن زندگی دیگران میسر میشود و در این رویارویی است که تنها چاره «عمل سیاسی»ست؛ تنها راه، راه «مرگ و زندگی»ست. تنها راه، متوسل شدن به «تروریسم» است.
سرنوشت بشر گویی ناسازوار این را میخواهد فریاد بزند:
ـ زندگی دروغتر از آن است که بخواهی بهخاطرش خودت را به کشتن بدهی.
ـ زندگی آنقدر واقعی و ارزشمند است که برای آن میتوانی و باید خود را به کشتن بدهی.
سرنوشت بشر سرنوشت فرزندانیست که سر پر شوری دارند و تنها چاره را در فراموشی یکباره و همیشگی میبینند: مرگ.
و سرنوشت بشر سرنوشت پدرانیست که دیگر خسته شدهاند و تنها چاره را در فراموشی هر روزه اما موقتی میدانند: تریاک.
برنده جایزه گنکور 1933
کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود