نویسنده: انوره دو بالزاک مترجم: ژاله موسوی نصر ناشر: حباب زبان کتاب: فارسی تعداد صفحه: 238 اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
یک زن اغلب در کنار یا در اعماق یک گرداب ، هوشیار می گردد . با این وصف ، مارکیز که از تنهایی چند روزه خود خشنود بود ، راز انزوای خویش را دریافت . خواه شوهرش هوسباز باشد خواه خسته و کوفته ، خواه بیخیال باشد و خواه رحیم و مهربان ، دیگر به او تعلق نداشت .
در این هنگام ، « ژولی » دیگر به خود نمی اندیشید ، بدردها و به فداکاریهای خود توجه نداشت ، او دیگر مادر بود ، و سرنوشت و آتیه وخوشبختی دخترش در برابر دیدگان می گذرانید .
دخترش ، تنها وجودی بود که اندکی مزه سعادت را به او چشانیده بود . « هلن »اش ، تنها کسی بود که او را به زندگی پیوند می داد ...