
- موجودی: موجود
- مدل: 175215 - 209/3
- وزن: 0.70kg
رایکا
نویسنده: فهیمه سلیمانی
ناشر: شقایق
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 450
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1386 - دوره چاپ : 1
مروری بر کتاب
...باد باز هم صورتش را قلقلک میداد و موهایش را به بازی گرفته بود. چشمهایش در تاریکی شب، روی جسمی در کنار ساحل دریا ثابت ماند، درست میدید، او بود که زانوهایش را در آغوش گرفته و به امواج دریا زل زده بود. همانجا ایستاد، دلش نمیخواست سکوت او را بر هم بزند، اما نیاز به در کنار او بودن و درد دل کردن به دلش چنگ انداخت.
دوست داشت باز هم در کنار او بنشیند و از عسل حرف بزند و او صبورانه گوش دهد. البته اینبار نه! اینبار میخواست از خود او صحبت کند، از چشمهای جذاب و از طنازی بیمانندش...
در به آرامی باز شد ، دختری با صورتی ظریف و بینی قلمی و ابروهای بلند و خوش حالت داخل شد و روبروی او ایستاد. رایکا به صندلی چرمی اش تکیه داد و درحالیکه خودنویس داخل دستش را تکان می داد، به مغزش فشار آورد تا چهره دختر را بیاد آورد . اما هرچه اندیشید بی نتیجه بود .به همین خاطر بار دیگر به برگه های روی میز روبرویش خیره شد و با بی توجهی پرسید:
- بفرمایید..... امرتون
دختر جوان من من کنان گفت:
- ببخشید سرمدی هستم، رزا سرمدی
رایکا بی توجه به او، باز هم کلماتی را روی کاغذهای روبرویش یادداشت کرد و پرسید:
- اسم شما باید چیزی رو بیاد من بیاره؟
دختر با لحنی آرام گفت:
- بله، من از امروز قراره بعنوان مترجم شرکت...