
- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 57088 - 203/6
- وزن: 0.30kg
- UPC: 38
خاطرات صبحی درباره بابیگری و بهائیت
نویسنده: فضل الله صبحی مهتدی
ناشر: علمیه اسلامیه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 240
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1344 - دوره چاپ: 3
کمیاب - کیفیت : خوب
مروری بر کتاب
...علیرغم رویگردانی کامل صبحی از بهاییت، چون مورد اعتماد و محرماسرار عبدالبهاء (عباس افندی) بود، همه اسرار را افشا نمیسازد و خود در این باره چنین استدلال میکند که: تمام این اسرار را که عبدالبهاء به صرف اعتماد و راستی و درستی من مکتوم نمیداشت، افشا نمینمایم تا گذشته از اینکه نفس عمل محمود و ممدوح است، ظن او نیز بر امانت من نزد اهل خرد فاسد نگردد و هم در نزد آزادمردان از مردی و اهلیت دور نباشیم....
...در حیفا و عکا نزدیک پنجاه خانواده بهایی بودند و همه از مردم ایران بودند. از مردم آن سرزمین یک نفر هم بهایی نشده بودند، مگر نیرنگبازی به اسم جمیل که به فارسی سخن میگفت و دانسته نشد که از چه نژادی است؛ در روزگار جنگ جهانی دوم به ایران آمد و به دستیاری جهودان بهایی، در آن روزگار آشفته از راه نادرستی و دزدی سودها برد. آنها دو دسته بودند: یک دسته نیرومندتر که پیروان عبدالبهاء بودند و خود را بهاییان ثابت میخواندند و دسته دیگر که کمتر از آنها هستند و خود را بهاییان موحد مینامند و میان اینها دشمنی و کینهورزی بیاندازه است....
فضلالله صبحی مهتدی، فرزند محمدحسین مهتدی، از بهائیان معروف کاشان بود. زندگی صبحی بسیار پرماجرا و مملو از فراز و نشیبهای عجیبی است. او شرح زندگی خود را در (کتاب صبحی) و (پیام پدر) به تفصیل نوشته است و چنانکه خود شرح میدهد، سالیان درازی را در قفقاز، عشقآباد، بخارا، سمرقند، تاشکند و مرو گذرانده و سپس به ایران آمده و در ایران هم تقریباً به اغلب نقاط سفر کرده و در همه جا به عنوان مبلغ با هوش بهائیان به شمار رفته است.صبحی پس از خاتمه جنگ جهانی اول، برای دیدن عبدالبهاء از راه بادکوبه و استانبول و بیروت به حیفا رفت و در آنجا مقرب درگاه شد و سالها کاتب عبدالبهاء گردید. وی پس از سالها، بنابه عللی که در کتابش شرح داده، از این دار و دسته سیاسی وابسته به استعمار بینالمللی، کناره گرفت و در عسرت مادی فراوانی به سر برد تا آنکه سرانجام به عنوان آموزگار استخدام شد و بعدها در اداره انتشارات و رادیو، برنامه کودکان را تنظیم میکرد و برای بچهها قصههای شیرینی میگفت که مورد توجه همگان بود.صبحی در جمعآوری قصهها و آداب و رسوم ایرانی، زحمات زیادی کشید و به همین جهت به عضویت (انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی) انتخاب شد. صبحی اهل قلم و ادب و هنر بود و خط بسیار خوش و زیبایی داشت.
صبحی در سال 1305، پس از اقامت دوازده ساله نزد عبدالبهاء و تحریر و انشای مکاتبات وی، به ایران اعزام گردید. در ایران تغییراتی در فکر و اندیشه او پدید آمد و با توجه به عملکرد رهبری بهاییگری که خود شاهد عینی آن بوده، از آن فرقه جدا شد و اسلام آورد و به نشر اندیشه انسان دوستانه و اخلاق اسلامی و به بیان حقایق بهاییگری پرداخت. این تغییرات فکری --- روحی یکی از برجستهترین مبلغان بهاییگری سبب آن شد که وی از طرف بهاییان تکفیر و تفسیق شود. چنانکه خود نگاشته پس از این رویهای خصومتآمیز با وی در پیش گرفتند، تصمیمات بسیاری در مورد وی اتخاذ گردید و حتی دایره فشار را بر خانوادهاش هم گستراندند و از سوی پدر - که بهایی بود - هم طرد گردید.
صبحی علیرغم آنکه بسیار به سختی افتاده بود، چندی سکوت اختیار کرد تا بلکه موجب فراموشی موضوع گردد و زندگی گوشهگیرانهای در پیش گیرد، ولی بهاییان دست از وی برنداشتند و در اذیت و آزارش کوشیدند تا اینکه وی برای دفاع از خود و بیان حقایق و علل برگشت خود از بهاییگری، مجبور شد شرح دگرگونی و خاطرات دوران بهاییگری و فعالیتهایش را بنگارد و ناگفتههای درون این فرقه را فاش نماید.
هرچند وی از بهاییت به آغوش اسلام بازگشت و پرده از کار سران آن برداشت - همچنان که خود نوشته - اما بغض و عداوتی با اهل بهاییه نداشت و تلاش نموده است از منظر فردی آشنا به حقایق، موضوع را طرح و مورد بحث قرار دهد و در این راستا باید نگرش و دوری وی از حب و بغض شخصی را ستود و از اینرو در صداقت و امانت وی نمیتوان تردید روا داشت. برهمین اساس کتاب او روایتی جالب، جذاب و خالی از یکسونگری عنادآمیز است که نه از طرف مقابل ایشان، بلکه از جانب یکی از مبلغان برجسته و محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء، کاتب وحی! و واسطه فیض حق و خلق! به نگارش درآمده است، آن هم نه از سر عناد و خصومت، بلکه از سر کشف حقیقت.