-33 %
آیتمی یافت نشد!
الهی نامه
نویسنده: فریدالدین عطار نیشابوری
به کوشش: هلموت ریتر
ناشر: توس
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 459
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ : 2
مثنوی الهی نامه تألیف شیخ فریدالدین عطار نیشابوری شاعر، نویسنده و عارف نامی پایان سده ی ششم و آغاز سده ی هفتم هجری است. عطار درین منظومه کوشیده است که در آن سوی هر کدام از آرزوهای محال ِ انسان، که حاصل تخیّل قرنها و قرنهاست، به انسان بیاموزد که اگر حقیقت ِ هر کدام ازین آرزوها را خواستاری، در درون خویش باید آن را بجویی.این کتاب اندیشه های تصوف اسلامی را بررسی کرده است. و به تبیین ابعاد عرفان ِ نفس شناختی پرداخته است.
یکی از هنرهای عطار بیان کردن موضوعی مهم در قالب داستانی شیرین و آموزنده است. اینکه بتوانی داستانی را در قالب نظم بسرایی بسیار مهم است، اما مهمتر از آن، داشتن ذهنی است خلاق که داستان را یکنواخت و خسته کننده به پایان نرساند. هنر عطار در این است که علاوه بر اینکه داستان را بسیار زیبا و با بیانی شیرین عنوان می کند، مسایل عمیق عرفانی و اخلاقی را داخل آن گنجانده و به گوش مخاطب می رساند.
عطار نیشابوری این کتاب را در بیست و دو بخش به نگارش درآورده و قالب نگارشی اثر، مناظره ای است که یک پدر با پسرانش داشته و هر یک از این پسران از وی چیزی خواسته اند. داستان از این قرار است که خلیفه ی دانا و توانمند، شش پسر داشت که از آموختنی ها و داشتنی ها چیزی نمانده بود که یاد نگرفته باشند یا دلشان بخواهد و نداشته باشند. با این حال هر پسر در قلب خود آرزویی می پرورید و از ناکامی خود سخت در غم و اندوه بود.
پدر این چنین با پسرانش سخن گفت که اگر او را از امیال و خواسته های خویش آگاه سازند، شاید بتواند آنان را به سوی کامیابی رهنمون شود و این چنین شد که پسران سفره ی دل را نزد پدر گشودند و هر یک خواسته ی خود را بر زبان راندند. یکی عاشق و دلباخته ی دختر شاه پریان و دیگری شیفته سحر و جادو، این یکی در طلب آب حیات و آن دیگری در طلب جام جم، این در جستجوی انگشتر سلیمان و آن هم به دنبال کیمیا. به این ترتیب پدر با پندهای حکیمانه اش، به یاری فرزندان می شتابد و به آن ها نشان می دهد که چه چیز از اهمیت واقعی برخوردار است. نسخه ی پیش رو از "الهی نامه" با تصحیح استاد "محمدرضا شفیعی کدکنی" در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
مگر پرسید آن درویش حالی
بصدق از جعفر صادق سؤالی
که از چیست این همه زهدت شب و روز؟
جوابش داد آن شمع دل افروز
که چون کارم یکی دیگر نمیکرد
کسی روزی غم چون من نمی خورد
چو کار ِ من مرا بایست کردن
فگندم کاهلی کردن ز گردن
چو رزق ِ من مرا افتاد آغاز
مرا نه حرص باقی ماند و نه آز
چو مرگ من مرا افتاد ناکام
برای مرگ خود برداشتم گام
چو در مردم وفایی میندیدم
بجان و دل وفای حق گزیدم
جُزین چیزی که می پنداشتم من
چو می پنداشتم بگذاشتم من
کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود